کد مطلب:243856 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

نامه ی حضرت به عبدالجبار بن مبارک نهاوندی
[179] 29 - و نیز آورده است:

از عبدالجبار بن مبارك نهاوندی روایت شده كه گفته است: در سال 209(دویست و نه) خدمت آقا و مولایم (امام جواد علیه السلام) رسیدم و عرض كردم: فدایتان گردم! از پدران بزرگوارت روایت شنیده ام كه هر چیزی كه از راه فریب و غافلگیری (بدون جنگ و كشتار) به تصرف در آید، متعلق به امام است؛ حضرت فرمود: همینطور است؛ عرض كردم: فدایت شوم! واقعیت این است كه مرا در یكی از چنین فتوحاتی، به اسارت گرفتند و هر طور شده، خود را از دست صاحبانم رها ساخته، و به بندگی و به نوكری خدمتتان رسیدم؛ حضرت فرمود: پذیرفتم.

راوی گفت: چون موسم حج فرا رسید و خواستم، رهسپار مكه گردم (و حضرت خواست رهسپار مكه گردد) [1] ، به حضرت عرض كردم: فدایت شوم! همانا من، قبلا حج گزارده ام و ازدواج كرده ام و زندگی ام از محل كمك برادران دینی، تأمین می گردد و چیزی جز آن ندارم؛ چه دستوری می فرمائید؟ حضرت فرمود: به شهر خودت باز گرد و حج تو و ازدواجت و درآمدت، بر تو حلال و رواست.

در سال دویست و سیزده (213)، خدمت حضرت رسیدم و بندگی خودم را كه به آن متعهد و ملزم بودم، یادآور شدم؛ حضرت فرمود: تو، در راه خدا آزادی؛ عرض كردم: فدایت شوم! تصمیمتان را برایم بنویسید؛ حضرت فرمود: فردا به دستت می رسد؛ فردا به همراه نوشته های دیگر، نامه ای به دستم رسید كه در آن نوشته شده بود:

بنام خداوند بخشنده و مهربان؛ این نامه ای است از محمد، پسر علی هاشمی علوی، برای عبدالله پسر مبارك جوان دلیرش؛ همانا من تو را در راه خدا و به عنوان ذخیره ی آخرت، آزاد نمودم؛ جز خدای متعال صاحب و مالكی نداری و بند بندگی، بر پایت نیست و تو، آزاد شده ی من و جانشینان من می باشی.

این نامه را در ماه محرم سال دویست و سیزده (213) نوشت و با دست خود و با عنوان «محمد بن علی» امضا كرد و مهر فرمود: درود خدا بر او باد. [2] .



[ صفحه 154]




[1] عبارت داخل پرانتز به نقل از كتاب مناقب مي باشد.

[2] اختيار معرفة الرجال 2: 839 ح 1076.